مازندمجلس: خبرگزاری خبرآنلاین، طی نشستی با حضور دو کارشناس مجرب، علل و عوامل ناآرامی های اخیر در کشورمان را مورد بررسی قرار داد.
تظاهراتی که در مشهد برای اعتراض به گرانی ها و انتقاد از سیاست های اقتصادی دولت برگزار شده بود ناگهان از کنترل برگزار کنندگان آن خارج شده و شعارهایی غیر از مسایل اقتصادی به گوش رسید و پس از آن در برخی دیگر از شهرهای ایران تکرار شد. فارغ از اینکه سامان دهندگان این اعتراضات چه کسانی بودند و آیا در ابتدا نیت آنها فقط اعتراض مدنی بود یا نه؟ بلافاصله پس از تبدیل شدن اعتراضات به اغتشاشات و تخریب و آتش زدن اموال عمومی، صحبت از دخالت جریان های معاند، ضد انقلاب، گروهک منافقین و سلطنت طلب ها به میان آمد. این تحولات با واکنش های مختلفی روبرو شد. مقام های کشورمان اعتراض و برپایی تجمعات مسالمت آمیز را حق طبیعی معترضان دانستند اما در عین حال رفتارهای ساختارشکنانه را تقبیح و بر ضرورت حفظ وحدت ملی تاکید کردند. رسانه های غربی و مقام های آمریکایی و رژیم صهیونیستی اما به صراحت حمایت خود را از آشوبگران _ به اسم معترضین ـ اعلام کردند. توئیت های زنجیره وار ترامپ و حمایت معاون وی و همچنین پیام ویدئویی نخست وزیر رژیم صهیونیستی نمونه های بارزی برای حمایت از این ادعا بوده است. خبرگزاری خبرآنلاین طی مناظره ای با حضور علی اصغر محمدی دیپلمات اسبق و کهنه کار کشورمان و همین طور حسین واله سفیر اسبق ایران در الجزایر و معاون سیاسی دفتر رئیس جمهور اصلاحات به بررسی علل و عوامل شکل گیری اعتراضات در کشورمان پرداخت که مشروح آن را در ادامه می خوانید:
آقای محمدی ارزیابی شما از ناآرامی های اخیر چیست؟آیا واقعاً آن را با عوامل خارجی مرتبط می دانید؟
محمدی: ببینید در جامعه ما زمینه هایی از نارضایتی از قبل وجود داشته است. طبیعتا اعتراض به برخی نارسایی ها در کشور نیز همیشه وجود داشته است. به عنوان نمونه در سال گذشته کتر هفته ای بوده است که گروهی ااز مردم با درخواستهای صنفی در مقابل مجلس شورای ایسلامی و یا در برابر ریاست جمهوری و یا در برابر وزارتخانه ها تجمع نکنند. در ایاممی که نمایشگاه مطبوعات برگزار میشد افرادی که در صندوقها سپرده گذاری کرده بودند هر روز به تظاهر پرداختند و تا حدی کار نمایشگاه را مختل کردند . البته لازم است که از رفتار دولت و قوه قضاییه انتقاد شود که چرا این موضوع را به هنگام درمان نکردند و هر یک در صدد بود تا دیگری را مسئول قلمداد کند و خود از زیر بار مسئولیت فرار کند.
متاسفانه برخی از اشخاص موجه نیز در این بحران درگیر هستند و مشئ.لیت عظیمی دارند . انها با تصرف غیر اخلاقی در اموال مردم اما کوچکترین کمکی به حل این مشکل نکردند . گویی اموال اباء و اجدادی ایشان است. در یک نظام عرالت محور به نظرم مجازات اینان نمی تواند کمتر از اغتشاشگران مرتبط با بیگانه باشد. . طبیعتا در هفته قبل هم تجمعاتی در این زمینه و یا در اعتراض به گرانیها صورت گرفت. که معمولا در کشور تحمل می شد زیرا اعتراض حق طبیعی مردم است. اما سوار شدن بر این موج و سو استفاده از آن را بنده به نوبه خود نمی توانم بی ارتباط با جریان خارجی ببینیم و در این شواهدی دال بر این قضیه وجود دارد. نمونه آن موضع گیری هنری کیسینجردر مورد ضرورت مشغول نگه داشتن ایران با داعش بود. غرب تصور می کرد می تواند همچنان با حفظ داعش در عراق و سوریه متحران ایران را در یک نبرد فرسایشی نگاه دارد . حالا داعش در عراق و سوریه به پایان رسیده است به نظر می رسد حالا نوبت داعش و عوامل آن است تا زمینه را برای ایجاد بحران در داخل ایران فراهم کند.مواضع چند روز اخیر اقای ترامپ دلیل دیگر ماجراست . بنده اعتقاد دارم از روز جمعه به این طرف ما با یک حرکت تروریستی مواجه هستیم که کوشید تا با سوار شدن بر موج اعتراضات که بسیار هم در جامعه ما طبیعی است سمت و سوی ان را تغییر بدهد و به یک جریان اغتشاشگرو تروریستی مبدل کند.
آقای واله همانطور که آقای محمدی اشاره کردند در ادامه اعتراضات، موج جدیدی ایجاد شد که روندی ساختارشکنانه را در پیش گرفت و ایشان آن را مرتبط با جریان های تروریستی خواندند. آیا با ادامه این روند می توان پیش بینی کرد که ایران به سرنوشت سوریه دچار شود؟
واله: برای چنین قضاوتی مابه شواهد و مدارک بیشتری نیاز داریم. البته من اطلاعات آقای محمدی را رد نمی کنم لکن خودمسعی می کنم تا جایی که مقدور باشد عامل غیر قابل مشاهده را وارد تبیین نکنم، مگر اینکه این ماجرا بدون عامل پنهان قابل تفسیر نباشد. به هرحال، در الگوی تبیینی من، شواهد موجود و ملموس را بررسی می کنیم. می بینیم که در نقاطی از کشور نارضایتی های اجتماعی از قبل وجود داشته و مشکلاتی بر آن،افزوده شده. در نظر بگیریم که طیف گسترده ای از اطلاعات و گزارشات درباره دزدی و فساد مطرح می شود وبعد هیچ اقدامی جدی در مورد آن انجام نمی شود. انواع اتهامهای فساد به مقامهای کشور می زنند واز هیچ طرف رسیدگی نمی شود. همه از فساد و رشوه می نالند. رئیس جمهور کشورمان طی اظهاراتی می گوید که در کشور چیزی به اسم زیرمیزی وجود ندارد؛ خیلی رسمی و علنی انجام می شود. این قضایا بسترساز تشکیل یک فضای اجتماعی می گردد.
قشر ناراضی و افراد کم تجربه حس می کنند که در چنین موقعیتی می توانند دست به اعتراض بزنند. حال نکته کلیدی این است که به فرد معترض این حس القا شود که حسابرسی و محاسباتی وجود دارد یا نه. طبیعی است که در صورت اقناع نشدن این افراد از انجام هیچ حرکت مخربی ترس و واهمه ندارند. بنابراین به این شکل هم می توان به قضیه نگریست که ممکن است عوامل خارجی در این قضایا دخیل نباشند. این اعتراضات به نظر من دور از انتظار هم نبود. برخی هم آن را وابسته به جریان های تروریستی و دیگر عوامل تحلیل می کنند که ممکن است حقیقیت داشته باشد. اما در تحلیل من، با توجه به این تضادها دامنه این اعتراضات به جایی می کشد که شعار علیه کل جمهوری اسلامی بدهند. معترضان با توجه به شرایط کشور احساس کردند که این برهه از زمان بهترین فرصت برای آنهاست. بخصوص که می بینند در صحنه سیاسی کشور تخلف مقامات در رده های بالا و اتهامات عجیب و غریب ، پیگردی را به همراه نداشته لذا فرد معترض که تازه پا به عرصه اجتماعی گذاشته و فشار زندگی هم برایش غیر قابل تحمل است با عصبانیت هر چه بیشتر در پی نشان دادن مخالفت خود باشد و تصور کند مشکلی برایش پیش نمی آید.
محمدی: لازم می دانم در رابطه با اظهارات آقای واله نکاتی را یادآوری کنم. ببینید ما در دو دهه گذشته شاهد رویدادهای چون 18 تیر 1387 و متعاقب آن حوادث سال 88 و اعتراضات اخیر بوده ایم. یکی از موارد مهمی که در هر سه مورد مشترک بوده است میزان اختلافات و ایجاد شکاف بین مسئولین تراز اول ما بوده است.هنگامی که این اختلافات اوج می گیرد و به جامعه تزریق می شود، به طور طبیعی زمینه بروز چنین بحران هایی نیز فراهم خواهد شد. وجه اشتراک دوم و مهمی که هر سه مورد از این گونه حوادث از آن برخوردار بودند و سبب ایجاد آشوب های خیابانی شدند، زمان و مقطع آن بود؛ بدین معنا که جمهوری اسلامی ایران در هر سه مقطع در حال جهش و رشد فزاینده در فضای پیرامونی و خارجی خود بود.
به یاد داریم که در سال 1376 ایران درفضای پس از دوم خرداد در وضعیت بین المللی بسیار مطلوبی قرار داشت. در سال 1388 نیز با پیشرفتی که در قضیه غنی سازی اورانیوم داشتیم آمریکایی ها حاضر بودند که با ایران مذاکره کنند و پیشنهادهای ارزشمندی برای توافق در موضوع برنامه صلح امیز هسته ای ارایه کردند و چندین نامه به مقامات عالی کشور ارسال نمودند. در وضعیت کنونی نیز موقعیت و موفقیت ایران در منطقه و شکست داعش را می توان مصداق آن جهشی عنوان کردکه ابدان اشاره کردم. بنده قصد ندارم معترضین در هر سه مورد را به جریان های خارجی نسبت دهم و هیچگاه چنین باوری نداشته ام؛ بلکه تاکید من موج سواری جریان بیگانه و اثر گذاری آن بر این روند است. هنگامی که اختلافات سران ما به اوج خود می رسد و به سمت مردم پمپاژ می شود، زمینه برای بهره برداری جریان های بیگانه بسیار آسان می شود.
ضمن اینکه نباید فراموش کرد که رسانه های غرب نیز به طور علنی از اقدامات مخرب و تروریستی حمایت می کنند، رئیس جمهور آمریکا و دیگر مقام های این کشور به صراحت موضع خود را اعلام کردند و در شبکه های اجتماعی که پایگاه ان در این کشورها قرار دارد و برخی سایتها و کانالها از انجا اداره می شوند، حتی آموزش هایی مبنی بر مسلح شدن و ساخت سلاح نیز داده شد. اگر رقم را اشتباه ذکر نکرده باشم در بودجه آمریکا سالانه 3 میلیارد دلار برای مثلا تقویت دمکراسی در کشورهای به ادعای آنها دیکتاتوری در نظر گرفته شده است. در قانون بودجه ایالات متحده به طور صریح توضیح داده شده است که این مبلغ برای مقابله با روسیه، چین و ایران اختصاص یافته است. آنچه من اکنون مشاهده می کنم پدیده ای امنیتی است زیرا در روز های نخست اعتراضات به شکل دیگری بود و اگر در روز اول درباره ارزیابی تجمعات از من سوال می شد من آن را یک تجمع اعتراضی مدنی عنوان می کردم . اما در روزهای بعد به یکباره ماجرا رنگ امنیتی به خود گرفت و کار به آتش زدن پاسگاه و زندان سارقین و قاچاقچیان مواد مخدر و تخریب اموال عمومی کشید و نکته جالب این است که اقدامات مخرب به جای اعتراضات مدنی از سوی بیگانگان مورد تشویق قرار می گیرد.
البته باید در این راستا تحقیق کرد که چه نارسایی هایی در سیستم وجود داشت که اعتراضات مدنی به یکباره رنگ و بوی دیگری به خود گرفت و چه اقداماتی باید انجام شود تا از وقوع مجدد آن جلوگیری کند. همه ابعاد اعم از سیاسی، اقتصادی و اجتماعی باید مورد تحقیق و تفحص قرار گیرد. معتقدم که عمده مشکلات ما از بیشتر از ناحیه مطالبات اجتماعی و اقتصادی و ناشی می شود؛ و مشکل سیاسی حادی را برای کشور نمی بینم. البته همه کشورها با مشکلات سیاسی دست و پنجه نرم می کنند که باید در نظر داشت که تمرین دمکراسی همواره مشکلاتی را با خود به همراه دارد و اینطور نیست که در یک شبه بتوان به آن دست یافت، زیرا تکمیل روند دمکراسی نیازمند تجربه و گذر زمان است و بی شک ایجاد تنش جز لاینفک آن است ولی اگر این بحران ها و تنش ها در بستر و مسیر سالمی قرار گیرند طبیعتاً درمان آن نیز آسان تر خواهد بود.
واله: من اظهارات آقای محمدی را رد نمی کنم. فقط اطلاعاتی که ایشان از آن صحبت می کنند را ندارم. از منظر دیگری با تحلیلشان مخالف هستم. تفاوت بسیاری وجود دارد که ما در مواجهه با این گونه اعتراضات رویکردی امنیتی داشته باشیم و یا رویکردی اقتصادی، سیاسی و اجتماعی.به گمان من، ریشه اصلی این مشکلات در سیاست است و یک دلیلش را آقای محمدی بیان کردند؛اختلافات سیاسی میان سران کشور که در هر سه دوره ای که ایشان بدان اشاره کردند وجود داشته است. واقعیتی بسیار تلخ است و به خودی خود می تواند منشأ اتفاقات تلخ دیگری هم باشد.
پدیدار شدن شکاف ها در سطح رهبری عالی نشان می دهد که در ساختار سیاسی ما ایرادات و اشکالات بنیادین وجود دارد. همین معضلات می تواند زمینه ساز مشکلات عظیم تری شود. وقتی در قضیه اعتراضات نگاهی امنیتی غلبه یابد، از ریشه های اصلی غفلت می شود. منظور من این نیست که جریان های آمریکایی و صهیونیستی در اعتراضات اخیر موج سواری نمی کنند. البته که می کنند. ایران هم قدرت داشته باشد از بحران ایجاد شده در آمریکا استفاده می کند. هرجا برای دشمنان یا رقبای ما بحرانی پیش آید ایران باید از آن استفاده کند؛ در غیر این صورت ما عقلانی عمل نکرده ایم زیرا قاعده دنیای سیاست را رعایت نکردیم. قصدم این نیست که وجود عوامل خارجی را در حوادث نفی کنم بلکه معتقدم نگاه امنیتی بیش از حد به این قضیه، ما را از عوامل داخلی که معالجه آن به مراتب راحت تر است غافل خواهد کرد. برای مثال، در حال حاضر ما نمی توانیم روی اراده ترامپ تاثیربگذاریم که مثلاٌ کمتر حمایت توئیتری از اعتراضات داشته باشد. اما اراده و زبان خودمان را که می توانیم کنترل کنیم تا هر حرفی نزنیم.
پیامد نامطلوب دیگر امنیتی دیدن، این است که سبب می شود به یک سری عوامل زیادی بها دهیم و خودمان را ببازیم. برای مثال، رژیم صهیونیستی که تنها دشمن همیشگی ایران بودهاگر بتواند ایران را از روی کره زمین محو کند یا لبنان راببلعد یک آن درنگ نخواهد کرد. خیلی از اقدامات وجود دارد که آمریکا و رژیم صهیونیستی می خواهند انجام دهند ولی عاجز هستند زیرا امکان پذیر نیست. این طرز فکر غلط است که یک ابرقدرتی در جهان وجود دارد که هر چه اراده کند تحقق خواهد یافت. حتی اگر آن را شروع هم کرده باشند ممکن است در ادامه از کنترل آنها خارج شود و حتی ممکن است به ضد خود تبدیل شود. این اتفاق برای ما هم ممکن است رخ دهد. اما وقتی از منظر روانی بررسی کنیم، این طرز فکر غلط سبب می شود که خیال کنیم ما بسیار ضعیف هستیم.
البته نباید بپنداریم که بسیار قوی هستیم. ما با یک اقدام غلط می توانیم فاجعه به بار آوریم و بالعکس با هوش و درایت میتوانیم نتیجه را معکوس کنیم. من اصلاً علاقه ندارم که با این دید به موضوع بنگرم. عده ای در شهرهای مختلف تظاهرات کردند و تعدادی دیگر نیز اغتشاش کردند. هر ایرانی متاثر می شود وقتی می بینید که فرزند خانواده ای در این گیرو دار کشته می شود.با این ضایعه ها همدردی می کنیم اما نباید این طور به جامعه القا کنیم که برای مثال آقای مایک می تواند در ایران عملیات اجرا کند.البته که آنها می توانند در جایی فساد یا تروری انجام دهند. اما اینطور نیست که ایران تا این حد بی پناه شده باشد که آنها بتوانند به مقاصد شوم خود دست پیدا کنند. برای نکته آخر، غافل شدن از مسایل و معضلات داخلی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در اثر تاکید بیش از حد بر عامل خارجی، موجب می شود که زمان را برای اصلاح از دست بدهیم و دیگران از غفلت ما نهایت استفاده را ببرند.
محمدی: در پاسخبه آقای واله عرض کنم که بنده استادی در سیاست داشته ام که به من آموخت هیچگاه به اطلاعات غیرکشف استناد نکنم زیرا باعث انحراف تحلیل می شود. همواره سعی دارم تا تحلیل های خود را بر مبنای اطلاعات رایجی که در همه رسانه ها منتشر می شود ارائه کنم. آن چه که در بخش اول عنوان کردم مبتنی بر صحبت های کیسینجر، توئیت های ترامپ و همینطور رفتار رسانه های غربی بوده است. اما اینکه آیا باید دید ما در این گونه از رویدادها امنیتی باشد یا خیر باید عرض کنم که بنده هم موافق این نیستم که حتی خونی از بینی شخصی بریزد و همه ما عواطف و احساسات انسانی و اسلامی و ملی خود را داریم. اما باید در نظر داشت وقتی پدیده ای امنیتی می شود نمی توان آن را انکار کرد.
اگر در روز اول اعتراضات من و شما اینجا صحبت می کردیم من عنوان می کردم که باید مشکلات را ریشه ای حل کرد. حتی ممکن بود نتوانم راهکاری ارائه دهم ولی از مشکلات صحبت می کردیم تا دیگرانی که از ما مسلط تر هستند راهکار لازم را پیشنهاد کنند. اما وقتی مشاهده می کنم که عده ای تروریست و آشوب طلب امنیت کشور را هدف گرفته اند نمی توان آن را با منطقی غیرواقع بینانه تحلیل کرد. خب بدیهی است که این آشوب ها باید ریشه کن شود و عقل حکم می کند که ما پس از این ماجرا و یا در حال حاضر نیز تبادل نظر کنیم و بررسی کنیم که چه عواملی موجب بروزمشکلاتی در جامعه می شود. ممکن است اختلاف نظرهایی هم در این زمینه ها در ابعاد سیاسی، اجتماعی و یا اقتصادی داشته باشیم ولی باید درصدد حل آن برآییم. معتقد هستم که با پدیده های امنیتی که دارای ماهیت امنیتی نیز هستند باید با رفتاری امنیتی برخورد کرد که آن هم از ویژگی های خاص خود برخوردار است و فقط شامل خشونت و دستگیری نیست. یک برخورد امنیتی بدون شک دارای نگاهی جامع است و همه ابعاد اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و روانی یک پدیده را مد نظر قرار می دهد و نسخه ای متناسب را ارائه می کند. وقتی صحبت از برخورد امنیتی می شود ممکن است در اذهان خشونت و دستگیری نقش بنندد ولی در واقع فقط این نیست.
اما می خواهم از این بحث فاصله بگیرم و عنوان کنم که چه چیزی سبب شد که ما نتوانیم بستری را برای اعتراضات مدنی فراهم کنیم؟ برای مثال مال باختگان موسسات اعتباری را در نظر بگیرید. چه چیزی موجب شد تا ما از درمان این پدیده غافل شویم. در این بین همه ما مقصریم و این مشکل همه جریان هاست. به چه حقی فردی وجوه نقد مردم را دریافت می کند و در جای دیگری به اسمهای دیگر سرمایه گذاری می کند و از اموال مردم نهایت سو استفاده را می کنند. از طرفی دیگر چرا سیستم مربوطه نظارت نداشته و مجوز به این گونه از موسسات اعتباری داده است. بالاخره در صدا و سیما تبلیغ می شود و مردم نیز به آن اعتماد می کنند و سرمایه گذاری انجام می دهند. مشکل بزرگتر اینکه چرا پس از شناسایی متخلفین اقدامی برای بازپس گیری اموال مردم نشد؟ هر چقدر هم آن شخص مسئول مهمی باشد باید جواب دهد و با آن برخورد شود. بانک مرکزی هم بارها می گوید که تا این اموال برنگردد این مشکل را حل نمی کند. خب در این بین مردم چه گناهی کرده اند؟ آنها طی یک جریان اجتماعی فقط حق خود را مطالبه می کنند.
ما می توانستیم یک موضوع ساده که حجم مبلغ آن هم خیلی زیاد نبود به راحتی حل و فصل کنیم. مبلغ یازده هزار میلیارد برای سیستم بانکی کشور مبلغ زیادی نیست حال باید پرسید که چرا این مشکل مردم حل نشد. معتقدم که دولت دوازدهم برای مدیریت بهتر باید چابک تر شودو در غیر این صورت با بحران های بزرگتری مواجه خواهد شد. نکته بعدی که بر آن تاکید دارم این است که تمرین دمکراسی با آشفتگی در کشورتفاوت دارد. این آشفتگی از سوی هر جریانی که باشد قابل درک نیست. تمرین دمکراسی به معنای داشتن دیدگاه های مختلف برای رقابت سالم است. من در هر دوجناح سیاسی نوعی کم صبری را مشاهده می کنم. این صبوری در سال 88 از سوی جناح اصلاح طلب دیده نشد. در این راستا احساس می کنم در بخش هایی از جریان اصول گرا نیز آن صبوری دیده نمی شود. باید در نظر گرفت که همه ما سرنشینان یک کشتی هستیم و هنگامی که مشکلات در کشور عمومی شود همه ما آسیب خواهیم دید و اگر نتوانیم یک نظام تازه تاسیس را به سر منزل مقصود برسانیم مقصر هستیم.
نظامی جمهوری اسلامی ایران بسیار مقتدر است. به طور کلی نظام های سیاسی دارای دوران تولد، نوجوانی، جوانی و پیری هستند. احساسم این است که جمهوری اسلامی بین دوران نوجوانی و جوانی حرکت می کند و از یک سری تجربیات و قدرت های خاصی برخوردار است. هر یک از بحران هایی که جمهوری اسلامی ایران در طول چهل سال گذشته پشت سر گذاشته است قادر بودندتا نظامی تنومند را از پا درآورند. اما ما شاهد بودیم که همه این بحران ها به شکلی نسبتا آرام و آسان پشت سر گذاشته شد. دلیل آن هم قوت ذاتی آن یعنی تکیه بر مردم به عنوان پایه های انقلاب است. معتقد هستم اغتشاشات اخیر کوچک تر از آن است که بخواهد آسیبی به جمهوری اسلامی ایران وارد کند. وقتی ما بحران های بزرگی چون جنگ تحمیلی و تحریم و یا حتی مشکلات داخلی بزرگی را داشته ایم ... قطعا اتفاقات اخیر در مقایسه با این موارد بحران محسوب نمی شود.
آقای واله به نظر شما راه برون رفت از شرایط کنونی چیست؟
واله: برای علاج این اعتراضات راه های زیادی متصور است. یک راه ساده میان براین است که زود به آن پایان دهیم و نگذاریم تکرار شود. برای درک نتیجه این راه، مثالی می زنم. فردی را در نظر مبگیریم که علایم بیماری روی پوست او نمایان شده. می توان به این فرد کورتون زد تا سیستم دفاعی سرکوب شود و علایم بیماری از بین رود. خب این موقتا ممکن است نتیجه بدهد و ممکن است آثار بیماری ناپدید شود. ولی با تضعیف سیستم دفاعی، ممکن است بیماری بدتری چون سرطان بروز کند. راه دیگری نیز وجود دارد: ببینیم چرا علایم بیماری روی پوست فرد پیدا شده. بررسی کنیم که آیا مشکل از چربی یا قند یا عوامل دیگر است. آنگاه به معالجه بپردازیم. در این صورت ممکن است درمان بیماری مدتی به طول بینجامد. فردی را در نظر بگیرید که بیماری آبله دارد. اگر صورت وی دستکاری یا جراحی شود حتی پس از عمل جای زخم بر رویش باقی می ماند.
خب با بررسی عوامل می توان پی برد که مشکل از کجا نشأت میگیرد. شاید مشکلاتی در حوزه اقتصادی یا سیاسی یا اجتماعی باشد. در این راستا تصمیمات سیاسی اولیه که از قبل اتخاذ شده اند ارتباط مستقیم با انتخاب رویکرد ما دارد. این که عرض می کنم که حتی بحران اقتصادی ریشه در سیاست دارد به این دلیل است که جمهوری اسلامی ایران یکبار برای همیشه باید تصمیم بگیرد که با مساله عدالت چه کار می خواهد بکند؟ این تصمیم بسیار مهم و در سطح کلان است. نمی توان تصمیم گرفت و سپس خلاف آن عمل کرد. بیش از سی سال می گذرد و هنوز تذبذب داریم. باید تصمیم بگیریم که برای تکثرچه برنامه ای داریم؟ اگر تصمیم داریم تکثر را به رسمیت بشناسیم، نباید یک سری از اقدامات انجام شود که در حال حاضر صورت می گیرد. این روش اداره امور امکان ناپذیر است. یک جای کار مشکل دارد. ما در ایران تکثر قومی، دینی، مذهبی،فرهنگی و اختلاف بین نسلی داریم. خب همه این ها در حوزه سیاست جای می گیرد و باید برای آن پاسخ داشته باشیم. اگر پاسخی به این موارد داده نشود، در آینده مشکلات حادی خواهیم داشت. تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی می دانستیم که چه چیزهایی نمی خواهیم. اما بعد که انقلاب پیروز شد به مجموعه ای مقبول، واضح و منسجم از خواستها که حداقل 85 درصد مقبولیت عام داشته باشد دست نیافتیم و به یکباره همه چیز سلیقه ای شد.بعد هم همه مدعی نمایندگی از اکثریت مردم شدند.
برای مثال بنده عنوان می کنم که ایده من خواسته ملت ایران است! خب بر اساس همین، صحبت هایی می کنیم و بدان عمل هم می کنیم! نتیجه آن هم فقط نابسامانی است. دلیل آن هم عدم وجود یک ایده منسجم برای متحد کردن مردم است.در نتیجه معتقدم که ما به یک ساختار سیاسی منسجم و کارآمد مبتنی بر پایگاه های واقعی اقتدار ملی نیازمندیم. نه پایگاه هایی که ما دوست داریم به آن شکل باشد. تا این موارد شفاف نشود تصمیم ایران در این باره که آیا می خواهد بخش خصوصی اقتصاد را در دست بگیرد یا مافیا، اتخاذ نخواهد شد. در موارد دیگر هم بدین شکل است؛ تصمیم درباره اینکه آیا ایران در منطقه خواستار دشمنی یا رقابت با عربستان و دیگر همسایگان است، معلوم نخواهد شد. همه این موارد با هم مرتبط هستند. اگر سیاستی درباره آن اتخاذ نشود، ما در ایجاد توازن در سیاست خارجی با کشورهای جهان با مشکل روبرو خواهیم شد. در نحوه برخورد ما در داخل در قبال اقوام، مذاهب و... نیز همین مطلب صدق می کند. بر این باورم که متغیرهای میدانی در زمینه اقتدار ملی و پایگاه قدرت کشور دچار تحول شده اما ذهنیت ما هنوز در گذشته باقی مانده است. بایستی شرایط معاصر را در نظر بگیریم.
محمدی: آقای واله مثالی را درباره بیماری زدند که من در این راستا می خواهم مثال دیگری را عنوان کنم. فرض کنید شخصی بیماری عفونی پیدا کرده است و به تب 40 درجه رسیده است، اگر این تب با عوامل و ابزارهای درمانی فوری کاهش نیابد ممکن است موجب مرگ شود. خب بدیهی است که باید تب کاهش یابد و سپس راهی برای درمان پیدا کرد.
واله: پس نباید فراموش کنیم که بیمار به درمان نیاز دارد و از آن غافل نشویم.
محمدی:حتماً. بنده در ابتدا عرض کردم که اگر در روز اول اعتراضات اینجا با هم گفتگو می کردیم به شکل دیگری باید صحبت می کردیم و طبیعی است که هفته های بعد نیز باید به طور دیگری صحبت کنیم. ولی شرایط کنونی دوره احتمال تشنج است و فوراً باید فکری به حال آن کرد. وقتی یک بحران سالم اجتماعی تبدیل به یک بحران امنیتی خطرناک می شود ناگزیر هستیم که درجه تب آن را پایین بیاوریم. در جایی هم فرمودید که اقتصاد ما ریشه در سیاست دارد که اگر اجازه بفرمایید با ان موافق نباشم. البته نمی توان انکار کرد که ما در سیاست نیز مشکلاتی داریم. ما در شرایطی هستیم که یک نظامی را طراحی و اجرا می کنیم که الگویی نداشته است. بدیهی است که تنش بخشی از ماهیت این نظام در حال تأسیس باشد و نظام های دیگر نیز در دوران تاسیس این دوره ها را سپری کرده اند. حال یکی با سرعت بیشتر و دیگری با سرعت کمتری این روند را طی کرده است. شاید در این مورد اختلاف نظر داشته باشیم که سرعت ما کند است و چرا سریعتر مشکلات را ساماندهی نمی کنیم. باید توجه کنیم که نظام های مختلف با روش های مختلف زمامداری، در مواردی مشابه با هم وضعیت اقتصادی متفاوتی دارند. برای مثال یک نظام کاملاً دموکراتیک با بحران اقتصادی دست و پنجه نرم می کند و نظام توتالیتری مانند چین مشکل اقتصادی ندارد و در حال تبدیل شدن به قدرت اول اقتصادی اول دنیا است که برای آمریکا نیز تهدید جدی به شمار می آید.
منبع : نامه نیوز